علت تمایز واقعه عاشورا از سایر وقایع

علت تمایز واقعه عاشورا از سایر وقایع

 علّت اینکه عاشورا، عاشورا شد و از سایر حوادث ممتاز شد این است که وقایع در این روز به نحوی اتّفاق افتاد که تمام صفات و اسماء الهیّه در این روز از وجود آن حضرت به منصّه ظهور درآمد؛ مسئله فقط مسئلۀ شهادت نبود، کیفیت قضایا و حوادث و بیان مطالب و نحوه عمل آن حضرت و رعایت ظرائف و لطائف عالم تربیت و تزکیه و تذکیه، تماماً از وجود آن حضرت متجلّی شده بود.

 و به عبارت دیگر: اگر این قضیّه بدون حضور آن حضرت انجام می‌گرفت و سررشته تدبیر و اداره آن را فرد دیگری همچون حضرت أبی‌الفضل العبّاس و یا حضرت علیّ اکبر علیهما السّلام به دست می‌گرفت، دیگر عاشورا نبود، بلکه هویّت دیگری می‌یافت و خصوصیّات متفاوتی با این مسئله پیدا می‌کرد، گرچه نفس حوادث و ابتلائات فرقی نمی‌کرد؛ یعنی اگر همان زدن و کشتن و تشنگی و کوبیدن و قطعه‌قطعه کردن و انواع بلایا وارد کردن را ما در آن مشاهده نماییم، باز مسئله فرق داشت. در اینجاست که ما متوجّه می‌شویم سرّ مسئله در این است که زمام حوادث در روز عاشورا باید فقط به دست امام معصوم علیه السّلام باشد تا عاشورا، عاشورا شود و بر صفحۀ تاریخ تا ابد چون خورشید بتابد و دیگران را به دنبال خود بکشاند و از اقیانوس بی‌کران فیض خود همه را سر مست و سیراب نماید.

 و به همین جهت است که هیچ واقعه‌ای نظیر عاشورا نخواهد شد و این اسم را بر غیر آن واقعه گذاردن خطای محض است؛ چنانچه به فردی غیر از امام حسین علیه السّلام، حسین گفتن باطل و خرافه است. امام معصوم را نباید به غیر او تسری داد، و گفتن علیّ زمان و یا حسین زمان صد درصد غلط و موجب عقبات و تبعات است.2

  1. الخرائج والجرائح، ج ٢، ص ۸٤٢.
  2. اسرار ملکوت، ج‌٢، ص ١٨١.

علت تمایز واقعۀ عاشورا نسبت به سائر وقایع – سِرّ شاخص بودن واقعۀ عاشورا

3

تفاوت واقعه عاشورا با سایر جنگ‌های صدر اسلام‌

 در جریان عاشورا مسئله خیلی فرق داشت. رسول خدا صلّی اللَه علیه و آله و سلّم هم جنگ‌هایی داشتند ـ مُسلّماً رسول خدا از سیدالشهدا که بالاتر است ـ و امیرالمؤمنین علیه السّلام هم جنگ صفّین و هم جنگ جمل و نهروان داشتند؛ ولی مسئلۀ عاشورا باز با تمام اینها تفاوت دارد! در مسئلۀ عاشورا تمام افراد می‌دانستند که شهید می‌شوند؛ این است مسئله! تمام افراد می‌دانستند که زنده نمی‌مانند، با این‌حال، عبارت آنها این بود که: «اگر هزار بار ما را قطعه قطعه کنند و دوباره زنده کنند، ما دست برنمی‌داریم!»1 خب این یک لقلقه لسان و عبارتی نیست که همین‌طور بر زبان یک شخص بیاید؛ یعنی این چه واقعیّتی است که یک فرد آن را ادراک می‌کند و می‌فهمد و تا آخر می‌ایستد، و مسئله به هرجا که می‌خواهد برسد، برسد!

دیدگاهتان را بنویسید